در بزم یار باده ناخوشگوار از قاسم انوار غزل 180

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

در بزم یار باده ناخوشگوار نیست

1 در بزم یار باده ناخوشگوار نیست از وهم درگذر، که درین گنج مار نیست

2 خاکم بباد داد غمش، طرفه حالتی کز جور دوست بر دل مسکین غبار نیست

3 ما درد یار را بدو عالم نمی دهیم وندر دیار ما بجز از درد یار نیست

4 در راه عاشقی، که دو عالم طفیل اوست عشقست کار مرد ولی مرد کار نیست

5 فیض حیوة می طلبی، یار مست باش هر کس که یار مست نشد مست یار نیست

6 در سکر عشق فخر و مباهات می کنم زان ساقئی که باده او را خمار نیست

7 قاسم چو غرق بحر سماعست، ای فقیه از منع درگذر، که بدست اختیار نیست

عکس نوشته
کامنت
comment