- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در بزم یار باده ناخوشگوار نیست از وهم درگذر، که درین گنج مار نیست
2 خاکم بباد داد غمش، طرفه حالتی کز جور دوست بر دل مسکین غبار نیست
3 ما درد یار را بدو عالم نمی دهیم وندر دیار ما بجز از درد یار نیست
4 در راه عاشقی، که دو عالم طفیل اوست عشقست کار مرد ولی مرد کار نیست
5 فیض حیوة می طلبی، یار مست باش هر کس که یار مست نشد مست یار نیست
6 در سکر عشق فخر و مباهات می کنم زان ساقئی که باده او را خمار نیست
7 قاسم چو غرق بحر سماعست، ای فقیه از منع درگذر، که بدست اختیار نیست