-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دردی دل گرفتارست باری که درمان نیستش جز وصل یاری
2 طبیبانم دوا گفتند از آن لب که هست او نازنینی گلعذاری
3 مگر درد دلم زان لب شود خوش که گل با شکّرش بودست کاری
4 مسلمانان چه تدبیرم که نگرفت دو دست بخت من یک شب نگاری
5 چه باشد گر چو سرو ناز روزی ز لطف خود کند بر ما گذاری
6 مگر بر دیده مالم خاک پایت که بر دل دارم از هجران غباری
7 به فریادم رس ای دلبر کزین بیش ندارم طاقت هجر تو باری
8 جوابم داد کای بیچاره هیهات به وصلم تا که باشد بختیاری
9 اگر بختم دهد یاری به وصلت جهان را نیز باشد بخت یاری