ای رفته و نشناخته قدر از آشفتهٔ شیرازی غزل 35

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ای رفته و نشناخته قدر دل ما را

1 ای رفته و نشناخته قدر دل ما را باز آی که مردیم زهجر تو خدا را

2 هر روزه جفا کردی و گفتی که وفا بود طفلی زوفا فرق نکردی تو جفا را

3 گردد بجفای تو گرفتار ادیبت کاداب وفا هیچ نیاموخت شما را

4 دل خانه حق است خرابش چه پسندی غم نیست که نشناخته ی خانه خدا را

5 بختم نشود یار که روی تو ببینم در منزل خورشید کجا بار سها را

6 درد از تو و درمان زتو بهر چه طبیبا در دم بفرستی و کنی منع دوا را

7 آشفته نگفتم که مکن رخنه بمویش کاشفته کنی همچو خود آنزلف دو تا را

8 در مذهب ما خاک نجف آب حیات است گو خضر طلبکار بود آب بقا را

9 بر عرض تفاخر کند ار خاک تو شاید زیرا که در او خانه بود شیر خدا را

عکس نوشته
کامنت
comment