-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای رفته و نشناخته قدر دل ما را باز آی که مردیم زهجر تو خدا را
2 هر روزه جفا کردی و گفتی که وفا بود طفلی زوفا فرق نکردی تو جفا را
3 گردد بجفای تو گرفتار ادیبت کاداب وفا هیچ نیاموخت شما را
4 دل خانه حق است خرابش چه پسندی غم نیست که نشناخته ی خانه خدا را
5 بختم نشود یار که روی تو ببینم در منزل خورشید کجا بار سها را
6 درد از تو و درمان زتو بهر چه طبیبا در دم بفرستی و کنی منع دوا را
7 آشفته نگفتم که مکن رخنه بمویش کاشفته کنی همچو خود آنزلف دو تا را
8 در مذهب ما خاک نجف آب حیات است گو خضر طلبکار بود آب بقا را
9 بر عرض تفاخر کند ار خاک تو شاید زیرا که در او خانه بود شیر خدا را