پیوسته چشم شوخت ما را فکار از عبید زاکانی غزل 59

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

پیوسته چشم شوخت ما را فکار دارد

1 پیوسته چشم شوخت ما را فکار دارد آن ترک مست آخر با ما چکار دارد

2 با زلف بیقرارش دل مدتی قرین شد این رسم بیقراری زو یادگار دارد

3 خرم کسی که با تو روزی به شب رساند یا چون تو نازنینی شب در کنار دارد

4 رشگ آیدم همیشه بر حال آن سگی کو بر خاک آستانت وقتی گذار دارد

5 با ما دمی نسازد وصلت به هیچ حالی بیچاره آن که یاری ناسازگار دارد

6 شوریدگی و مستی فخر عبید باشد نادان کسی بود کو زین فخر عار دارد

عکس نوشته
کامنت
comment