- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فراغتیست مرا از جهان و هرچه در اوست چه باک دارم از اندیشههای دشمن و دوست
2 مرا اگر چو سخن خلق در دهان گیرند غریب نیست صدف دایماً پر از لولوست
3 کسی که از بد و نیک زمانه دست بشست معینست که فارغ ز مادح و بدگوست
4 چو پاک دامنی آفتاب مشهورست چه باک اگر شب تاریک در مقابل اوست
5 به رسم تضمین این بیت دلکش آوردم ز شعر شیخ که جانم به طبع دارد دوست
6 «ز دست دشمنم ای دوستان شکایت نیست شکایتم همه از دوستان دشمن خوست»
7 نسیم گلشن طبعم حسود تر دامن شنیده است که چون باد خلد عنبربوست
8 به سان غنچه که بر وی وزد صبا هر دم از آن معاینه بر خویشتن بدرّد پوست
9 جهان خوشست چو سرو از چمن مرو بیرون که جای مردم روشن روان کنون لب جوست