-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاران، غمم خورید، که غمخوار ماندهام در دست هجر یار گرفتار ماندهام
2 یاری دهید، کز در او دور گشتهام رحمی کنید، کز غم او زار ماندهام
3 یاران من ز بادیه آسان گذشتهاند من بیرفیق در ره دشوار ماندهام
4 در راه باز ماندهام، ار یار دیدمی با او بگفتمی که: من از یار ماندهام
5 دستم بگیر، کز غمت افتادهام ز پای کارم کنون بساز، که از کار ماندهام
6 وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم کاندر چه فراق نگونسار ماندهام
7 ور در خور وصال نیم مرهمی فرست از درد خویشتن، که دلافگار ماندهام
8 دردت چو میدهد دل بیمار را شفا من بر امید درد تو بیمار ماندهام
9 بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو: تا باز پرسدم، که جگرخوار ماندهام
10 مانا که بر در تو عراقی عزیز نیست کز صحبتش همیشه چنین خوار ماندهام