- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار اگر در بست بر رویت چه باشی در حرج صبرکن سر بر درش کالصبر مفتاح الفرج
2 چشم جان را ده جلا بگذر ز گفت و گوی عقل موجب عین الیقین نبود براهین حجج
3 خوانده در پرده چو کعبه یار خلقی را به خود عاشقان لبیک شوق او زده من کل فج
4 خاک آدم خاصه بهر عشقبازی گل شده ست انما اولاده العشاق و الباقی همج
5 ره سوی میخانه باشد بیشتر زانفاس خلق زان جهت نبود سلوک رهروان بر یک نهج
6 از جمال او اگر بر کعبه افتد پرتوی کافران بندند از چین و خطا احرام حج
7 جز به قدر فهم کژطبعان مگو جامی سخن جزنیام کژ نشاید چون بود شمشیر کج