1 یاری که به نیش غم دلی ریش نکرد بر من ستم از طاقت من بیش نکرد
2 هرچند که انتظار بسیارم داد آخر نه وفا به وعده خویش نکرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کسی ز روی چنان منع چون کند ما را خدا برای چه داده است چشم بینا را
2 نشان ز عالم آوارگی نبود هنوز که ساخت عشق تو آوارهٔ جهان ما را
1 زلف و قد راست ای بت سرکش چشم و رخت راست ای گل رعنا سنبل و شمشاد هندو چاکر نرگس و لاله بنده و لالا
2 ساخته ظاهر معجز لعلت ز آتش سوزان چشمهٔ حیوان کرده هویدا صنع جمالت در گل سوری عنبر سارا
1 باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
2 باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بینفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به