1 به نوباده هر هفته یاری مَکُن به همبر مزن عهدِ یار کهُن
2 نه اینجاست آن قصه حجّت میار که تقویمِ پاری نیاید به کار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 به قامت تو که تشویش سرو بستان است به طلعت تو که تشویر ماه تابان است
2 به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است
1 مکن ملامتم ای شیخ اگر چه نیست ادب صلاح و زهد و ورع لطف کن ز من مطلب
2 حلال خواره چو من نیست دیگری در عصر به روی دوست از آن می خورم شراب عنب
1 یاد آن شبها که بودی در کنارم آفتاب بر لبم یاقوت لب در جام می لعل مذاب
2 هر چه مستظهر به تشریف حضورش گشتمی کنج من چون کلبة عطار کردی مستطاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به