با تو تا جان باشدم از جهان ملک خاتون غزل 1056

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

با تو تا جان باشدم یاری کنم

1 با تو تا جان باشدم یاری کنم در همه حالی وفاداری کنم

2 با من ار آهنگ بیزاری کنی من ز اندوه و غمت زاری کنم

3 چون ز عشقت بهره ی من خواریست نیست عیبی گر جگرخواری کنم

4 در سر زلفت گرفتارست دل چون دوای آن گرفتاری کنم

5 سیل خونین می رود در دامنم از دو دیده بس که خونباری کنم

6 ار لبت بوسی به جانی می دهد از میان جان خریداری کنم

7 تا سرم باشد وفایت در دلم حاش لله چون جفاکاری کنم

8 جانم از فکر جهان آمد به لب خود نگویی یک شبی یاری کنم

عکس نوشته
کامنت
comment