چو رو از برقع آن رشک قمر از جویای تبریزی غزل 937

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد بیرون

1 چو رو از برقع آن رشک قمر می آورد بیرون به چشم مردمک چون مور پر می آورد بیرون

2 عجب نبود نگاهم آب و رنگ آه اگر دارد سرشک آسا سر از چاک جگر می آورد بیرون

3 به صد رنگینی طاووس جنت یاد رخساری دل پر داغ را از چشم تر می آورد بیرون

4 زند دل بر شکاف سینه خود را هر دم از شوقت چو از چاک قفس مرغی که سر می آورد بیرون

5 نویسم نکته ای در آرزوی وصل اگر جویا چو ناوک خامه ام از شوق پرمی آورد بیرون

عکس نوشته
کامنت
comment