- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وارث املاک اینجو سعد دین مسعود آنک عرضه خواهم داشتن در خدمت او شرح حال
2 از خراسان چون نهادم پای در ملک عراق بود اول کس که کردم بر درش حط رحال
3 راستی را نیک توجیهی بترحیبم بگفت آنچنان کآید ز ذات پاک هر نیکو خصال
4 چون بخرجی احتیاجم دید دیناری هزار از کرم ده شانزده انعام کرد اما عوال
5 بعد از آن آنرا حوالت کرد با فرزانه ئی گر بزی روشندلی صاحب کمال
6 راستی را آنچه من دیدم ز نا اهلی او شرح آن نتوان که بیرونست از حد مقال
7 با چنان نیکی که اول خواجه سعد الدین نمود حیف بود آخر زدن بر طبل بدنامی دوال
8 گوئیا کز من گناهی بس بزرگ آمد پدید کو چنین ناگه مرا افکند با سگ در جوال