1 میآمد و بر گلش پریشان سنبل بر چهره عرق نشسته چون بر گل مل
2 بر عارض همچو گل روان کرده گلاب وز نازکیش آب شده لاله و گل
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 عشق از صورت او آینه جان بنمود تا در آن آینه عکس رخ جانان بنمود
2 حسن او عکس جمالیست که بیش از نظر است عجب است این که در آیینه امکان بنمود
1 گرچه سیاحان جهان گردیدهاند مثل رویت کافرم گر دیدهاند
2 مهرورزان پیش نقش روی تو بر جمال شاهدان خندیدهاند
1 آنچه باید همه داری و نداری مانند کس نگوید مه و خورشید به رویت مانند
2 اتفاق است که بی مثل جهانی لیکن قیمت حسن تو صاحبنظران میدانند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به