1 بهشت از روی تو بهتر نباشد ز حوران حسن تو کمتر نباشد
2 از آن لعل لب و دندان، فایز یقین دارم که در کوثر نباشد
1 اگر دوران دهد بر بادم ای دوست وگر هجران کند بنیادم ای دوست
2 مکن باور که فایز چشم و زلفش رود از خاطر و از یادم ای دوست
1 پریرویان سلام از من رسانید که ای سیمینتنان تا میتوانید
2 ز پا افتادهای را دست گیرید چو فایز بیدلی از در مرانید
1 مرا این زندگی از بوی یار است وگرنه جان بدین پیکر چه کارست؟
2 کنون که هست فایز زنده ز آنست دو چشم و دل به راه انتظار است