- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم
2 ای دو زلف کافرت خود سر فرو نارد به ما ای نگار ماه رخ گر صد هزار افزون کنم
3 در شب هجران ز روی چون زر و سیماب اشک گر تو می خواهی جهانی را از آن قارون کنم
4 من جهان بین را ز بهر دیدنت خواهم ولی گر تو فرمایی ز راه حسرتش بیرون کنم
5 چون کنم از بی وفا دلبر شکایت با کسی گر کنم هم شکوه ای از طالع وارون کنم
6 گر ببارم اشک خونین از جفایش دور نیست لیک از آن ترسم که ناگه عالمی جیحون کنم