عاشقی و بی دلی بیدلبری از کمال خجندی غزل 1038

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

عاشقی و بی دلی بیدلبری

1 عاشقی و بی دلی بیدلبری این همه دارم غربی بر سری

2 آب چشمه من که عین مردمیست ننگرد در حال من گر ننگری

3 این همه باران محنت خود مرا بر سر از چشم تر آمد برتری

4 شمع مجلس دوش دور از روی جمع گونه رخسار من دید و گری

5 هم به دشنامی چه باشد ای ملول کز دعاگویان خود باد آوری

6 با رقیان حیفی ای شیرین دهن چون در انگشت گدا انگشتری

7 نیت هر کس نداند جز کمال جان من نو جوهری او جوهری

عکس نوشته
کامنت
comment