بی‌دلی را بی سبب آزرده گیر از عراقی غزل 131

عراقی

عراقی

عراقی

بی‌دلی را بی سبب آزرده گیر

1 بی‌دلی را بی سبب آزرده گیر خاکساری را به خاک اسپرده گیر

2 خسته‌ای از جور عشقت کشته دان واله‌ای از عشق رویت مرده گیر

3 گر چنین خواهی کشیدن تیغ غم جانم اندر تن چون خون افسرده گیر

4 چند خواهی کرد ازین جور و ستم؟ بی‌دلی از غم به جان آزرده گیر

5 برده‌ای، هوش دلم، اکنون مرا نیم جانی مانده وین هم برده گیر

6 گر بخواهی کرد تیمار دلم از غم و تیمار جانم خرده گیر

7 ور عراقی را تو ننوازی کنون عالمی از بهر او آزرده گیر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر