دل برد دلبر و به دلم از جهان ملک خاتون غزل 853

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دل برد دلبر و به دلم برنهاد داغ

1 دل برد دلبر و به دلم برنهاد داغ دارد کنون ز حال من خسته دل فراغ

2 بی روی دلفریب تو خون می رود دگر اندر میان چشم و دل ای چشم و ای چراغ

3 عمری گذشت بر دلم ای عمر نازنین کز تاب اشتیاق تو دارم به سینه داغ

4 بی قد سرکش تو ز سروم چه حاصلست بی روی دوستان چه کنم بوستان و باغ

5 گویند دوستان که به بستان رو و مرا بی وصل جان فزات چه پروای باغ و راغ

6 ای روی مهوش تو قرار دل جهان وای نکهت دو زلف تو آسایش دماغ

7 سرما رسید و رونق بستان بشد کنون بر جای بلبلان و بهارست پای زاغ

عکس نوشته
کامنت
comment