1 دل دوش ز سهم تیر آن نرگس مست شد در خم آن زلف چو زنجیر و نشست
2 مژگان تو تیز گشت و با زلفت گفت کآنجا که زره گر است پیکان گر هست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خدای جز به توام کام دل روا مکناد به جز هوای تو با جانم آشنا مکناد
2 گرم رها کند از حلق بند جان شاید ز بند زلف تو حلق دلم رها مکناد
1 زندگانی شهریار زمین خسرو روزگار رکن الدین
2 شیر پر دل اتابک اعظم فخر و زیب زمان وزین زمین
1 دلبرا دوش در آن عیش منت یاد نبود که دل بنده ز بند غمت آزاد نبود
2 اگر از صحبت من یاد نیاوردی هیچ آخر ای سنگدل از عهد منت یاد نبود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به