1 دل شد سیه از سپیدی برف مرا در ده می لعل ساغری ژرف مرا
2 کو مطبخی پاک و مسمن مرغی تا قلیه کند بقاتق ترف مرا
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 خرم دلی که مجمع سودای حیدرست فرخ سری که خاک کف پای حیدرست
2 جائیکه جبرئیل بدانجا نمیرسد برتر هزار مرتبه ز آن جای حیدرست