دل ز بیداد غم خوبان مصفا می‌شود از سعیدا غزل 327

دل ز بیداد غم خوبان مصفا می‌شود

1 دل ز بیداد غم خوبان مصفا می‌شود از غبار راه یوسف، کور بینا می‌شود

2 از تو زیبا می‌نماید دل به هر نوعی بری عشوه‌گر با ناز همراه است رعنا می‌شود

3 آنچه من در گریهٔ خود دیده‌ام از روی تو گر نباشد در میان روی تو دریا می‌شود

4 صدهزاران جان به قربان تو دارد انتظار بر سر کوی تو یک روزی تماشا می‌شود

5 کار من وابسته چون توأم به کار مردم است کام شیرین می‌کنم از هرکه حلوا می‌شود

6 هر خدنگی را که می‌اندازد آن ابروکمان با رقیبان است منجر باز با ما می‌شود

7 مدعی امروز از ما گفتگو پوشیده است گر خدا قاضی است فردا این سخن وامی‌شود

8 گرد هستی را سعیدا خاک دامن می‌کنم آنچه گم کردیم در این خانه پیدا می‌شود

عکس نوشته
کامنت
comment