1 ای دل تن و جان و عقل در باز گر پیش وصال میروی باز
2 خواهی که جمال شاه بینی بر هم دوزی دو دیده چون باز
3 نی نی ز من ای دو دیده بشنو این بربندی و آن کنی باز
4 خود این همه قصه چیست کلّی هر چیز که آن جزوست در باز
5 چون موکب عاشقان روان شد خود را به طفیل در ره انداز
6 سر بر قدم محققان نه کردن ز مقربان برافراز
7 در مقدم دوست خاک شو تا بر دیده نشاندت به اعزاز
8 به زین همه یک حدیث بشنو ای از همه کاینات ممتاز
9 او باشی اگر تو خود نباشی رو خانهٔ او ز خود بپرداز
10 عیبش مکنید اگر نزاری از خلق نگه ندارد این راز
11 با سنگ اگر این حدیث گویند ای سنگدلان برآرد آواز
دیدگاهها **