ای دل از فیض محبت چه بسامان از جویای تبریزی غزل 1025

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ای

1 ای دل از فیض محبت چه بسامان شده ای عشقت آن مایه نیفشرد که عمان شده ای

2 خواب آسایشی از خویش دگر چشم مدار کز خیال لبش ای دیده نمکدان شده ای

3 نگذری تا ز رعونت نچشی لذت درد همچو گل گر همه تن چاک گریبان شده ای

4 جان ز نزدیکی ات ای جسم به تنگ آمده است یوسفی را ز چه رو بیهده زندان شده ای؟

عکس نوشته
کامنت
comment