- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نیست غیر از هوای دوست نصیر و ظهیر نیست
2 صوفی، که لاف نور کرامات میزند تا مست نور یار نشد مستنیر نیست
3 اسرار دوست را نشناسد بهیچ حال جانی که همچو آینه روشن ضمیر نیست
4 واعظ، برو حکایت تقلید را بمان افسانه پیش اهل دلان دلپذیر نیست
5 چشمی که روی دوست نبیند بهیچ حال او مظهر تجلی اسم بصیر نیست
6 هرگز بجذب خاطر تو میل ما نشد رو، رو، که باز ساعد شه موش گیر نیست
7 جان نصرت از تو خواهد و حیران تست عقل دل را بجز ولای تو نعم النصیر نیست
8 یک دم بکوی ما بگذشتی و سالهاست در هیچ گوشه نیست که بوی عبیر نیست
9 قاسم بر آستان جلالت نهاده سر جز خاک آستان تو جان را مصیر نیست