1 دل در سر زلف تونه زان بست رهی کورا دو هزار بند بر بند نهی
2 گاهیش بزیر کلهی بنشانی گاهیش بدست شانه یی با ز دهی
1 دلبرم رسم خود چنین دارد که دل دوستان غمین دارد
2 از پی یک حدیث دامن گیر صد جواب اندر آستین دارد
1 خورشید غلام رای درخشندهٔ تست هر کوست خداوند هنر بندهٔ تست
2 جویای کمالند بجان اهل هنر و آنگاه بجان کمال جویندهٔ تست
1 در عشق تو دل بجان همی کوشد عاجز شد و همچنان همی کوشد
2 در سنبل تا بهار می پیچد با نرگس دلستان همی کوشد