-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان همخانه شو واندر میان عاشقان از عاشقی فرزانه شو
2 گر بر کف جا مینهد، گر گوش میدارد به تو چون آن کند، رو باده خور، چون این کند، دردانه شو
3 منمای خود را با کسان، هم با کسان هم ناکسان چون گنج بیپایان شوی، اندر دل ویرانه شو
4 دایم خطاب آید ترا از بارگاه کبریا: گر عشق میباید ترا، در کوی ما دیوانه شو
5 ای دل بیا، گر عاشقی، گر عاشقی و صادقی ور باده میباید ترا، رو جانب میخانه شو
6 صد بار گفتم: ای حرون، گه از برون گاه از درون در پیش شمع روی ما، گر عاشقی پروانه شو
7 قاسم، چه میگویی سُخُن، از سِرِّ عشق «مَن لَدُن»؟ گر آشنای او شدی، از خویشتن بیگانه شو