دل در غم هجران تو بهبود از جهان ملک خاتون غزل 442

1 دل در غم هجران تو بهبود ندارد جز وصل تواش هیچ دوا سود ندارد

2 می دان به یقین ای دل و جان کاین دل تنگم از هر دو جهان غیر تو مقصود ندارد

3 جان را طلبیدی ز من ای خسرو خوبان جان چیست که از بهر تو موجود ندارد

4 بر بوی کرم گرد جهان گشت دل من گویی به جهان کس کرم و جود ندارد

5 از آه من خسته ی مهجور بیندیش زان روی که این آتش ما دود ندارد

6 با بوی دو زلفت چه بود عنبر سارا بوی نفست مجمره عود ندارد

7 گر زانکه مرادم ندهد دوست چه چاره بیچاره جهان طالع مسعود ندارد

8 گر بنده ی محمود ایازست حقیقت این بنده ایازیست که محمود ندارد

9 عشّاق تو چون نغمه ی عشقت بسرایند این نغمه نواییست که داود ندارد