1 دل به حسرت ز سر کوی کسی میآید مرغی از سدره به کنج قفسی میآید
2 شکری چند بخواه از لب شیرین دهنان تا بدانی که چهها بر مگسی میآید
3 در ره عشق پی ناله دل باید رفت زان که رهرو به صدای جرسی میآید
4 میروم گریهکنان از سر کویی کانجا عاشقی میرود و بوالهوسی میآید
5 کردیم مست به نوعی که ندانم امشب شحنهای میگذرد یا عسسی میآید
6 نفسی با تو به از زندگی جاوید است وین میسر نشود تا نفسی میآید
7 تو ستم پیشه برآنی که ستانی همه عمر من در اندیشه که فریادرسی میآید
8 در گذرگاه تو ای چشم و چراغ همه شهر دل شهری ز پی ملتمسی میآید
9 گر نه در راه تو گم کرد فروغی دل را پس چرا بر سر این راه بسی میآید
دیدگاهها **