1 ای دل پس از این انده بیهوده مخور زین پیش غم بوده و نابوده مخور
2 جان میده وداد طمع و حرص مده غم میخور و نان منت آلوده مخور
1 در این چنین سره فصلی و نوبهاری خوش خوشا کسیکه کند عیش با نگاری خوش
2 کنار جوی گزین گوش سوی بلبل دار کنون که هست به هر گوشهای کناری خوش
1 خم ابروی او در جانفزائی طراز آستین دلربائی
2 خدا را محض لطفش آفریده به نام ایزد زهی لطف خدائی
1 دوش اشکم سر به جیحون میکشید دل بدان زلفین شبگون میکشید
2 ناتوان شخص ضعیفم هر زمان اشکریزان ناله را چون میکشید