- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بشنوی ار گفتهٔ پیر مغان گیری ازین دیو چه آه و فغان
2 خلقتش از دیو شد این شوم ذات کشتن وی زان بود از واجبات
3 مؤبدی این قصهٔ خرفستران گوید و بس نکتهٔ حکمت در آن
4 کیک و مله کژدم و مار و مگس اشپش و زنبور و از این جنس بس
5 ساخته ز اندیشهٔ اهریمناند مایهٔ آزردن مرد و زناند
6 وز پی اجر من و تو در شمار داد بر این طایفه جان، کردگار
7 وین مگس آمد سر اهریمنان خلقی از او بر سر و سینهزنان
8 عافیت از هیبت او در گریز شیر نر از صدمت او اشگریز
9 عاجز از او آدمی و چارپا تیره از او مسکن و صحن سرا
10 بر بشر از زلزله فتاکتر وز سگ و گرک گله بیباکتر
11 چون سگ دیوانه و چون گرگ و مار کشتن او فرض بر اهل دیار
12 وز سگ دیوانه و از مار و گرگ زحمتش افزونتر و هولش بزرگ
13 در همه عمری سگ دیوانهای بینی و ماری شده از لانهای
14 وین بتر از عقرب و مار و رطیل حملهور آید سوی ما، خیلخیل
15 پیشهٔ او کشتن اولاد ما است کشتن او فرض بر افراد ماست