بشنوی ار گفتهٔ از ملک‌الشعرا بهار منظومه‌ 2

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

بشنوی ار گفتهٔ پیر مغان

1 بشنوی ار گفتهٔ پیر مغان گیری ازین دیو چه آه و فغان

2 خلقتش از دیو شد این‌ شوم ذات کشتن وی زان بود از واجبات

3 مؤبدی این قصهٔ خرفستران گوید و بس نکتهٔ حکمت در آن

4 کیک و مله کژدم و مار و مگس اشپش و زنبور و از این جنس بس

5 ساخته ز اندیشهٔ اهریمن‌اند مایهٔ آزردن مرد و زن‌اند

6 وز پی اجر من و تو در شمار داد بر این طایفه جان‌، کردگار

7 وین مگس آمد سر اهریمنان خلقی از او بر سر و سینه‌زنان

8 عافیت از هیبت او در گریز شیر نر از صدمت او اشگریز

9 عاجز از او آدمی و چارپا تیره از او مسکن و صحن سرا

10 بر بشر از زلزله فتاک‌تر وز سگ و گرک گله بی‌باک‌تر

11 چون سگ دیوانه و چون گرگ و مار کشتن او فرض بر اهل دیار

12 وز سگ دیوانه و از مار و گرگ زحمتش افزون‌تر و هولش بزرگ

13 در همه عمری سگ دیوانه‌ای بینی و ماری شده از لانه‌ای

14 وین بتر از عقرب و مار و رطیل حمله‌ور آید سوی ما، خیل‌خیل

15 پیشهٔ او کشتن اولاد ما است کشتن او فرض بر افراد ماست

عکس نوشته
کامنت
comment