سر به سر رازی که از حکیم نزاری قهستانی غزل 532

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

سر به سر رازی که با من گفته‌اند

1 سر به سر رازی که با من گفته‌اند با که بر گویم که مردم خفته‌اند

2 پاکبازان خانهٔ وهم و خیال پاک کردستند و بیرون رفته‌اند

3 بنگه دیوانگان عشق او زان سبب در هم دگر آشفته‌اند

4 رغم جانان راست کین افسردگان جام جان‌پرور به کف بگرفته‌اند

5 دولت باقی به مبطل کی دهند بر مغیلان نسترن نشکفته‌اند

6 با کسی چون بازگویم کاولیا راز پنهانی ز خود بنهفته‌اند

7 همچو حلاجند بر دار قبول هرکه را در ابتدا پذرفته‌اند

8 گوهر اسرار دور کشف را هم به الماس نزاری سفته‌اند

عکس نوشته
کامنت
comment