سر تا به قدم غرقه دریای زلالی از جامی غزل 954

سر تا به قدم غرقه دریای زلالی

1 سر تا به قدم غرقه دریای زلالی از تشنه لبی بر سر هر چشمه چه نالی

2 پیش لب تو صد قدح باده لبالب بر ساغر خالی لب خود بهر چه مالی

3 از عالم صورت که همه نقش خیال است ره سوی حقیقت نبری در چه خیالی

4 ای خواجه عالی محل این دیر مغان است بر صدر مکن جا که تو از صف نعالی

5 از عشق سخن مرتبه ای نیک بلند است واعظ نبود لایق این پایه عالی

6 گفتی به جهان عاشق دلخسته چه دارد جانی ز غمت پر، دلی از غیر تو خالی

7 جامی سخن عشق به هر سفله چه گویی در کیسه لولی چه نهی عقد لآلی

عکس نوشته
کامنت
comment