- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر اکابر عالم علاء دولت و دین توئیکه رأی تو بر آفتاب طعنه زن است
2 ز عکس مشعله رأی عالم آرایت هزار تاب درین شمع نیلگون لگن است
3 حکایتیست مرا بر تو عرضه خواهم داشت چگونه عرضه ندارم چه جای تن زدن است
4 جهانیان همه را اعتقاد بود چنان که خواجه منبع رایست و مجمع فطن است
5 چو بر سرایر احوالشان وقوف افتاد که نزد او شبه برتر ز لؤلؤ عدن است
6 ازین سبب همه را اعتقاد باطل شد شود هر آینه باطل چو اندرین سخن است
7 گمان برند که جنسیت است علت ضم از آنکه جنس طلبکار جنس خویشتن است
8 بزرگوار وزیرا چه لطف طبع است این که سرو پیش تو کمتر ز سبزه دمن است
9 ولی ز روی حقیقت تو نیز معذوری شکایت از تو ندارم گناه بخت من است