1 هدهد ار افسر به سر بر مینهد پای زشت او و گنداییش بین
2 ور بود شهباز را بر پای بند آن مبین چستی و زیباییش بین
3 ور شدست ابن یمین در کار سست در هنر زور و تواناییش بین
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 زهی عقیق تو افشانده بر روان گوهر ز شرم روی تو آبیست ناروان گوهر
2 گهر فشانی لعلت چو آیدم در چشم فتد ز چشم من زار ناتوان گوهر
1 گر شود در عشق جانان جان شیرینم تلف هر زمان افزون بود دل را بمهر او شعف
2 چشم من گر رسته دندانش را بیند بخواب از خیال روی او گوهر شود همچون صدف
1 امروز در زمانه دلم شاد و خرم است وین خرمی ز مقدم دستور اعظم است
2 دستور جانپناه که با دولت جوان از بدو فطرتش خرد پیر همدم است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **