- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جامه بیگانگی پوشید یار آشنا تا تواند عشق ورزیدن بهر شاه و گدا
2 گاه پوشد کسوت لیلی گهی مجنون شود گاه معشوق و گهی عاشق نماید خویش را
3 گفت صوفی عاشق و معشوق جز یک ذات نیست عارفش گفتا صواب و جاهلش گفتا خطا
4 یک حقیقت بر مراتب طالب و مطلوب شد گر تو دانایی یکی دان راه و رهرو، رهنما
5 سرخود با خود بگوید خود کند افشای آن تا نهد تهمت بخلق و فاش گردد ماجرا
6 گشته ظاهر بر ظهور خاص در هر مظهری از پی اظهار ناز و شیوه بی منتها
7 با اسیری رو نمودی از پس هر ذره باز تا نبیند هر نظر در جلوه دیگر ترا