تا بر رخ تو زلف پریشان از جویای تبریزی غزل 634

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود

1 تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود آشفته خاطریم به سامان نمی شود

2 ارباب جستجوی به راهش سپرده اند آن پای را که رزق مغیلان نمی شود

3 کو لمحه ای که پنجهٔ مژگان شوخ او با چاک سینه دست و گریبان نمی شود

4 آن را که یکه تاز ره جستجوی اوست پای طلب حصاری دامان نمی شود

5 چون شمع در سری که نباشد هوای عشق از پای تا به سر همه تن جان نمی شود

6 جویا دل تو نشکفد از یک جهان نشاط طرف می تو ساغر دوران نمی شود

عکس نوشته
کامنت
comment