- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفت خیالش زدیده کو بدر آمد ماه نهان شد چو آفتاب بر آمد
2 نعمت بی انتظار و دولت ناگاه دوست بسر وقت دوست بیخبر آمد
3 شنعت مرغان شنو بخفتن بیگاه خیز ندیما که نوبت سحر آمد
4 شام بغفلت گذشت و صبح بخجلت تا نگرد خواجه روز هم بسر آمد
5 عقل یکی پرده بیش نیست بر این در پرده بر افکن که عشق پرده در آمد
6 روی نتابد زجور طالب مقصود زین دراگر رفت از در دگر آمد
7 در صف رندان نشاط پیش و پسی نیست پیشتر آنکو بصدق بیشتر آمد
8 نعمت از او میبرند منعم و درویش سایه ی یزدان کفیل خشک و تر آمد