تا شمع من ز دیدهٔ شب زنده از حزین لاهیجی غزل 302

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

تا شمع من ز دیدهٔ شب زنده دار رفت

1 تا شمع من ز دیدهٔ شب زنده دار رفت دود از سرم برآمد و اشک از کنار رفت

2 در پیچ و تاب حلقه آن زلف خم به خم کاری که کرد، دست و دل من ز کار رفت

3 افسانه کم کنید که جوشید گریه ام خوابم کنون ز دیده اختر شمار رفت

4 آشفته است حلقهٔ شوریدگان، مگر حرفی از آن دو سلسلهٔ تابدار رفت؟

5 آتش ز ناله ام به خس آشیان فتاد خاری که بود از چمنم یادگار، رفت

6 دیگر مگر میم چو سبو، در گلو کنید دست من از کرشمهٔ ساقی ز کار رفت

7 ای ساده دل، وفای حریفان نظاره کن گل ناکشیده ساغر خود را، بهار رفت

8 یک ره، گذر به خاک نشینان نمی کنی عمرم چو نقش پا به ره انتظار رفت

9 زین جان بی نفس چه نوا خیزدت حزین از ساز نغمهای نتراود، چو تار رفت

عکس نوشته
کامنت
comment