رفت دزدی در سرای از عطار نیشابوری مصیبت نامه 11

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

رفت دزدی در سرای رابعه

1 رفت دزدی در سرای رابعه خفته بود آن مرغ صاحب واقعه

2 چادرش برداشت راه در نیافت باز بنهاد و بسوی در شتافت

3 بازبرداشت و بیامد ره ندید باز چون بنهاد شد درگه پدید

4 گشت عاجز هاتفیش آواز داد گفت چادر باید این دم باز داد

5 زانکه گر شد دوستی درخواب مست دوستی دیگر چنین بیدار هست

6 چادرش بنهی اگر در بایدت ورنه بنشینی چو چادر بایدت

7 هرچه هستت چون برای او بود دوستی تو سزای او بود

8 ور تو خود را دوستر داری ازو دشمنی تو گر خبر داری ازو

عکس نوشته
کامنت
comment