از باغ رفت و گل خون دایم از جویای تبریزی غزل 473

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

از باغ رفت و گل خون دایم به جام دارد

1 از باغ رفت و گل خون دایم به جام دارد هر غنچهٔ پارهٔ دل بی او به کام دارد

2 از عکس روی پنهان در گرد و کلفت غم آیینه ام ز جوهر در خاک دام دارد

3 گر با خودم نبردی گیرم ز روی ناز است نام مرا نبردن آیا چه نام دارد؟

4 ریحان زگل دمیدش جویا چرا ننالم لطفی که خاص من بود امروز عام دارد

عکس نوشته
کامنت
comment