-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تماشا میکند هر دم دلم در باغ رخسارش به کام دل همی نوشد می لعل شکر بارش
2 دلی دارم، مسلمانان، چو زلف یار سودایی همه در بند آن باشد که گردد گرد رخسارش
3 چه خوش باشد دل آن لحظه! که در باغ جمال او گهی گل چیند از رویش، گهی شکر ز گفتارش
4 گهی در پای او غلتان چو زلف بیقرار او گهاز خال لبش سرمست همچون چشم خونخوارش
5 از آن خوشتر تماشایی تواند بود در عالم که بیند دیدهٔ عاشق به خلوت روی دلدارش؟
6 چنان سرمست شد جانم ز جام عشق جانانم که تا روز قیامت هم نخواهی یافت هشیارش
7 بهار و باغ و گلزار عراقی روی جانان است ز صد خلد برین خوشتر بهار و باغ و گلزارش