- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غافلی شد پیش آن صاحب چله کرد از ابلیس بسیاری گله
2 گفت ابلیسم زد از تلبیس راه کرد دین بر من به طراری تباه
3 مرد گفتش ای جوانمرد عزیز آمده بد پیش ازین ابلیس نیز
4 مشتکی بود از تو و آزرده بود خاک از ظلم تو بر سر کرده بود
5 گفت دنیا جمله اقطاع منست مرد من نیست آنک دنیا دشمنست
6 تو بگو او را که عزم راه کن دست از دنیای من کوتاه کن
7 من به دینش میکنم آهنگ سخت زانک در دنیای من زد چنگ سخت
8 هرک بیرون شد ز اقطاعم تمام نیست با او هیچ کارم والسلام