-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرگ را مردی بجان مشتاق شد پیش خواجه بوعلی دقاق شد
2 گفت من از دست شیطان رجیم می ندارم ذرهٔ از مرگ بیم
3 هر دمم جان گوئیا شیطان برد مرگ نیکوتر بود گر جان برد
4 خواجه گفت ای چاره خواه نیکبخت در سرایت از میان بر کن درخت
5 تا برو گنجشگ ننشیند دگر بی درختت دیو کی بیند دگر
6 تا درونت آشیان دیو هست دایمت ازدیو سر کالیو هست
7 چون بسوزی آشیان دیو پاک دیو را با تو چه کار ای دردناک