- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لطف از اول داشت یار من به من زآن سبب نگذاشت کار من به من
2 بست از خونم حنا دیدی چه کرد عاقبت از کین نگار من به من
3 تا رود کی بر سر کویش به باد مانده این مشت غبار من به من
4 غنچهسان خون شد دلم تا کی ز لطف رخ نماید گلعذار من به من
5 زد به تیر و بر سرم ناید ببین خصمی عاشقشکار من به من
6 گر به دل بینم رخش از لطف اوست داده این آیینه یار من به من
7 کجروم من او عنانم دارد آه گر دهد یار اختیار من به من
8 از هنر مشتاق نالم نه ز چرخ کین شکست آمد ز کار من به من