دلدار رفت و کام دل ما از جهان ملک خاتون غزل 487

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دلدار رفت و کام دل ما روا نکرد

1 دلدار رفت و کام دل ما روا نکرد دردم به دل رسید و دلم را دوا نکرد

2 برکند یکسره دل نامهربان ز ما فکری به هیچ حال ز روز جزا نکرد

3 ما را میان خون دل و دیده غرقه دید رحمی بدین غریب ز بهر خدا نکرد

4 بسیار امید داد مرا بر وفای خویش لیکن ز صد امید یکی را وفا نکرد

5 کوس جفا و جور بزد در دیار جان بر عاشقان خویش دل و دین رها نکرد

6 کردیم جان به ناوک دلدوز او اسیر احسنت و راستی که یکی را خطا نکرد

7 یک ذره در وجود من خسته دل نماند کاندر زمان عشق تو میل هوا نکرد

8 ننشست مدّعی ز تکاپوی در جهان تا عاقبت مراد دل از ما جدا نکرد

9 یک پیرهن ز وصل نپوشید بیش جان کاندر غم فراق رخ او قبا نکرد

10 ای دل ز دوست جمله جهان کام یافتند لیکن به حال زار تو غیر از جفا نکرد

عکس نوشته
کامنت
comment