جامی

جامی

جامی
جامی

عزلت سالکان بود به جسد از جامی هفت اورنگ 107

هفت اورنگ 107 ام از 3391 سلسلةالذهب - دفتر اول

عزلت سالکان بود به جسد

1 عزلت سالکان بود به جسد عزلت عارفان به هوش و خرد

2 آن بود عزلت جسد که مدام بگسلی از همه چه خاص و چه عام

3 در بر اهل زمانه در بندی جا به جز کنج خانه نپسندی

4 پا نفرسایی از خروج و دخول لب نیالایی از کلام فضول

5 به مقالات خلق دم نزنی به ملاقاتشان قدم نزنی

6 خسرشان عین سود انگاری بخلشان محض جود پنداری

7 پیش ازان کت برد اجل ز همه ببری رشته امل ز همه

8 عزلت هوش آنکه غیر خدای در حریم دلت نیابد جای

9 واکنی اندک اندک اندیشه از همه تا شوی یک اندیشه

10 چون یک اندیشگیت پیشه شود دولت گه گهت همیشه شود

11 هر چه بند تو بندگی گردد بندگی جمله زندگی گردد

12 بی نشان بنده ای شوی احدی جان فشان زنده ای شوی ابدی

13 بی نشانی و جانفشانی تو گردد اسباب زندگانی تو

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عزلت سالکان بود به جسد

شاعر شعر عزلت سالکان بود به جسد چه کسی است ؟

شاعر شعر عزلت سالکان بود به جسد جامی می باشد.

شعر عزلت سالکان بود به جسد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر عزلت سالکان بود به جسد چیست ؟

قالب شعر عزلت سالکان بود به جسد هفت اورنگ است

مضمون اصلی شعر عزلت سالکان بود به جسد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی