-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کلکی بود عاشق گلکی شوخکی مشکبار کاکلکی
2 داشت معشوق از قضا روزی خلوتی با چو خود دل افروزی
3 هر دو تنها به عیش بنشسته بر رخ غیر در فرو بسته
4 کلک از حالشان شنید خبر رفت و گستاخ حلقه زد بر در
5 زد یکی از دورنه بانگ که کیست بانگ بی وقت کردن از پی چیست
6 نیست این در گشادنی برگرد گر نه سردی مکوب آهن سرد
7 خلوت خاص و صحبتی تنگ است حلقه زلف یار در چنگ است
8 هر که در کوفت باد می سنجد زانکه مو در میان نمی گنجد
9 گفت در باز کن بهانه مجوی زانکه من خود کلم ندارم موی
10 موی را در میانه نبود راه من ز مو عاریم بحمدالله