تا دو زلف تو پیچ و تاب از جهان ملک خاتون غزل 491

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

تا دو زلف تو پیچ و تاب آورد

1 تا دو زلف تو پیچ و تاب آورد شور در حال شیخ و شاب آورد

2 رشک روی تو ای پریچهره لرزه در چشم آفتاب آورد

3 روی چون آفتاب دوست بدید دیده ی ما به دیده آب آورد

4 جان چو مشتاق بود بر وصلت از دل سوخته کباب آورد

5 حال دل با طبیب خود گفتم صبر فرمود و با جواب آورد

6 کاین علاجست درد دوری را چه کنم رایش این صواب آورد

7 بوی زلف بنفشه رنگ نگار چو دماغم شنید خواب آورد

8 لب رود و سرود و بوی بهار یادم از دولت شباب آورد

9 لطف جان بخش یار بر لب جوی دف و چنگ و نی و شراب آورد

10 گفتمش بوسه ای بده صنما زآن لب و چشم در خطاب آورد

11 زآن لب چون شکر عجب دارم که به تلخی مرا جواب آورد

12 گل ز شرم رخش در آب افتاد بر سر آتش و گلاب آورد

13 دیده ی بخت ما نشد روشن تا رخ مهوشت نقاب آورد

14 آنچه من از زمانه می بینم در جهان این بلا که تاب آورد

عکس نوشته
کامنت
comment