امامی هروی

امامی هروی

امامی هروی
امامی هروی

مرا که گفت که دل بگسل از دیار از امامی هروی غزل 9

غزل 9 ام از 129 غزلیات

مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار

1 مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار که باد صبح امیدش چو روز من شب تار

2 دلم بحکم که برتافت مهر از آن سر زلف کز او شدست پراکنده عقل را سر و کار

3 روانم ارچه جدا ماند از آن دو نرگس شوخ که مست باده ی سحرند در میان خمار

4 به بی قرار دو زلف و بدلفریب دو چشم مرا شکسته ی غم کرد یار خسته زار

5 بماند با من از آن هر دو دلفریب فریب زمن ببرد بدان هر دو بی قرار قرار

6 فروغ آن لب لعل و خیال آن خط سبز که آتش دل صبرند و خار چشم وقار

7 گهی زبون زبونم کنند با غم عشق گهی اسیر اسیرم کنند بی رخ یار

8 امامیا چو نگارت مرا ز دست بداد تو دست و چهره همی کن بخون دیده نگار

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار

شاعر شعر مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار چه کسی است ؟

شاعر شعر مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار امامی هروی می باشد.

شعر مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار چیست ؟

قالب شعر مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار غزل است

مضمون اصلی شعر مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر