گل زد به باغ صبحدم اورنگ خسروی از جامی غزل 282

گل زد به باغ صبحدم اورنگ خسروی

1 گل زد به باغ صبحدم اورنگ خسروی برداشت بلبل از چمن آهنگ پهلوی

2 یعنی بساط سبزه شد از لطف باد نو عهد نشاط را تو هم از باده ده نوی

3 با ما نمی زند دم لطف آن که تعبیه ست در لعل او لطافت انفاس عیسوی

4 گفتم که کی شوم به در قرب تو مقیم گفت آن زمان که از خودی خود بدر شوی

5 در عشق شو علم که به عالم نمانده است جز قصه ایاز ز محمود غزنوی

6 کی لذت کلام چشی گرنه چون کلیم با دوست یک دو حرف بگویی وبشنوی

7 جمعیت دل ارطلبی سنگ تفرقه افکن به شیشه خانه اسباب دنیوی

8 مجموعه لطایف جامی سفینه نیست بحریست پر جواهر اسرار معنوی

9 تبریز را تو شمس ابد پرتوی و هست گفتار او به نام تواشعار مولوی

عکس نوشته
کامنت
comment